حدیثی از اما علی علیه السلام
لَيسَ الحَكيمُ مَن لَم يُدارِ مَن لايَجِدُ بُدّا مِن مُداراتِهِ؛
حكيم نيست آن كس كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست.
(بحارالأنوار، ج75، ص57)
لَيسَ الحَكيمُ مَن لَم يُدارِ مَن لايَجِدُ بُدّا مِن مُداراتِهِ؛
حكيم نيست آن كس كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست.
(بحارالأنوار، ج75، ص57)
لايَزالُ المُؤمِنُ يُورِثُ أَهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الدَبَ الصّالِحَ حَتّى يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعا؛
مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.
(مستدرك الوسايل، ج12، ص201)
اِنّ الحُسَينَ صاحِبَ كَربَلا قُتِلَ مَظلوما، مَكروبا عَطشانا، لَهفانا فآلَى اللّهُ عَزَّوَجلّ عَلى نَفسِهِ اَن لا ياتيَهُ لَهفانٌ و لا مَكروبٌ و لا مُذنِبٌ و لا مَغمومٌ و لا عَطشانٌ و لا مَن بِهِ عاهَةٌ ثُمَّ دَعا عِندَهُ و تَقَرَّبَ بِالحُسَينِ بنِ عَلىٍّ علیه السلام اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ نَفَّسَ اللّهُ كُربَتَهُ وَ اَعطاهُ مَسأَلَتَهُ و غَفَرَ ذَنبَهُ وَ مَدَّ فى عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فى رِزقِهِ فَاعتَبِروا يا اُولـِى الاَبصار؛
حسين، بزرگ مرد كربلا، مظلوم و رنجيده خاطر و لب تشنه و مصيب زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت زده و رنجيده خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه اى و هيچ بَلا ديده اى به خدا روى نمى آورد و نزد قبر حسين علیه السلام دعا نمى كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى سازد، مگر اينكه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى كند و گناهش را مى بخشد و عمرش را طولانى و روزى اش را گسترده مى سازد. پس اى اهل بينش، درس بگيريد!
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج10 ، ص239
مقدمه
نیاز به محبت و تکریم نیازی فطری ، روحی و روانی است که در همه انسانها بویژه در کودکان وجود دارد. برخورد توام با کرامت و محبت موجب سلامت روان و تقویت عزم نفس میگردد. دو ویژگی مهم محبت و تکریم همواره از خصوصیات اخلاقی انسانهای بزرگ چون نبی مکرم ، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده است. آن حضرت در این زمینه با تاکید فراوان فرمودهاند: محیط خانه را محل رد و بدل کردن محبت قرار دهید و والدین اجازه دهند که فرزندان با ، محبت بزرگ شوند و خود الگوی مناسبی برای فرزندان باشند. اگر این توصیه حکیمانه را به کار گیریم در آیندهای نه چندان دور شاهد جامعهای سالم و بدون تنش خواهیم بود.
محبت و تکریم
محبت به معنی دوست داشتن کسی و تکریم به معنی حب ذات و دوست داشتن خود است، بطوری که اگر محبت از جانب دیگران به فرد ابراز شود، موجب احساس رضایت و خشنودی او میگردد. ویژگیهای انسان با کرامت و با محبت: بخشنده و قدردان محبتهای دیگران است، به عهد خود وفا میکند، جواب بدی را با خوبی میدهد، از دیگران چیزی درخواست نمیکند و ارزشهای انسانی خود را محترم میشمارد.
اصول تکریم و محبت
تکریم و محبت به کودک در آغاز ورود به مدرسه باید به اندازهای باشد که وابستگی کودک را به مادر قطع و او را به مدرسه علاقمند کند.
تکریم و محبت محدود به افراد خاصی نیست، بنابراین تمامی افرادی که با کودک سرو کار دارند، باید با محبت و کرامت رفتار کنند.
تکریم و محبت باید منطقی و به دور از تبعیض باشد.
تکریم و محبت باید قلبی و به دور از تصنع باشد.
علت تحریم و محبت باید برای کودک قابل فهم باشد.
تکریم و محبت به اندازهای باشد که مانع تربیت صحیح نشود ( کودک بداند که در مقابل رفتار شایسته مورد محبت واقع میشود).
از آنجا که محبت و تکریم از نیازهای اساسی انسان است، نباید ابراز آن مشروط باشد (این کار را انجام بده تا دوستت داشته باشم).
در ابراز محبت و تکریم ، سن توانایی و درک کودک را در نظر بگیریم و افراط نکنیم.
تکریم و محبت به گونهای ابراز شود که برای کودکان قابل درک باشد.
تکریم و محبت مختص به کودکان نیست. لذا لازم است با توجه به موقعیت و جایگاه افراد (همسر ، خویشان ، بزرگترها و…) آنان را تکریم کنیم.
ابراز محبت به فرزندان به گونهای باشد که در صورت مواجه شدن با محرومیت بتواند مشکل را حل کند. اجازه دهیم محرومیت را در بعضی از مراحل زندگیاش تجربه کند.
اثرات تربیتی ابراز محبت و تکریم
کودکی که از تکریم و محبت والدین بخصوص مادر به اندازه لازم برخوردار شده باشد:
احساس امنیت میکند.
روانی شاد و دلی با نشاط دارد (متعادل است).
احساس محرومیت نمیکند پیوسته امیدورار است.
خوش بین و خوش قلب است.
خیرخواه و انسان دوست است و به فضایل انسانی احترام میگذارد.
دارای سازگاری و سلامت روان است.
اجتماعیتر و دارای اعتماد به نفس است.
رشد تحصیلی بالاتری دارد.
از هوش عاطفی و خلاقیت بیشتری برخوردار است.
چون طعم شیرین محبت و تکریم را چشیده، قادر است این آب حیات را به دیگران نیز هدیه کند.
مشکلات و تغییرات دوران بلوغ را بهتر میپذیرد و با آنها کنار میآید.
در نوجوانی فریب هوسبازان و راندهشدگان اجتماعی را نمیخورد، (به حیثیت خانوادگی مقید است).
در سنین جوانی احساس محرومیت ، بیپناهی و سردرگمی نمیکند، بنابراین به کانونهای فساد ( اعتیاد، میگساری و … ) پناه نمیبرد.
راههای ابراز محبت و تکریم به فرزندان
در هفت سالگی اول زندگی همبازی آنها باشیم.
به فرزندانمان سلام کنیم.
به عهد و پیمانی که با آنها بستهایم وفادار باشیم.
در مقابل خطاهایشان صبورانه رفتار کنیم.
برای سخنان آنها ارزش قائل شده ، شنونده خوبی باشیم.
مقابل دیگران (حتی افراد خانواده) به شخصیت آنها احترام بگذاریم.
کودکان را به مجالس و میهمانیها دعوت کنیم.
از توجه کردن به آنها حتی در موقع غذا خوردن غفلت نکنیم.
به دور از چشم دیگران خطاهای فرزندانمان را به آنها گوشزد کنیم.
نکات مثبت رفتار آنها را در نزد دیگران بازگو کنیم.
به شخصیت آنها احترام بگذاریم و مانند یک بزرگسال با آنها رفتار کنیم (بزرگی بدهیم تا احساس بزرگی کند).
با فزندانمان به ویژه در دوران نوجوانی مشورت کنیم.
نامهای زیبا و با معنا برای فرزندان انتخاب کنیم تا در بزرگی نزد همسالانشان شرمنده نشوند.
بجای انتقاد، فرزندانمان را تشویق کنیم.
برای ابراز محبت به کودکان خردسال، آنان را در آغوش بگیریم، ببوسیم و با آنها ارتباط فیزیکی برقرار کنیم.
در حضور آنان تاکید کنیم که بسیار عزیز و دوست داشتنی هستند.
کودکان را تشویق کنیم تا دوستان خود را در صورت امکان به منزل دعوت کنند.
هنگامی که عمل ناپسندی از فرزندمان سر میزند، به جای سرزنش کودک ، عمل او را نکوهش کنیم، نه شخصیت او را.
هنگام خواب فرزندانمان را ببوسیم و حتما به آنها شب بخیر بگوییم.
در صورت مخالفت با درخواست نابجای فرزندان ، گفتن «نه» را با پیامی محبتآمیز همراه کنیم : (بخاطر علاقهای که به تو دارم اجازه نمیدهم در خیابان دوچرخه بازی کنی، چون ممکن است صدمه ببینی).
وقتی فرزندمان کار درستی انجام داد، احساس رضایت و خرسندی خود را با تایید و تشویق به او نشان دهیم.
گذراندن اوقات والدین با فرزندان مانند رفتن به پارک ، کوه ، مسافرت و یا بازی کردن و درس خواندن با آنان نوعی ابراز محبت و تکریم آنهاست.
به مناسبت روز تولد ، رسیدن به تکلیف ، اتمام دوره تحصیلی و قبولی دانشگاه و … با دعوت از دوستان صمیمی فرزندمان جشن کوچکی برای او بگیریم و به او هدیه بدهیم.
از منحصر به فرد بودن فرزندمان ابراز خوشحالی و خوشبختی کنیم و با بیان جملههایی مانند «چقدر خوشحال و خوشبخت هستیم که خدا تو را به ما داد» ، احساس محبت و دوست داشتن خود را به او منتقل کنیم.
عکس فرزندمان را در منزل و کیف پول و دفتر کارمان قرار دهیم.
مقدمه
نخستین دنیایی که کودکان ما با آن آشنا میشوند، محیط خانواده است. آنها از ما و از خلال هزاران لحظه ظاهرا کوچک و کماهمیت زندگی خانوادگی میآموزند که چگونه رفتار کنند، برای چه چیزی ارزش قائل شوند و از زندگی چه انتظاراتی داشته باشند. کودکان ما اغلب بعضی از مهمترین پیامها را درباره ارزشها و اعتقادات ما زمانی برداشت میکنند که ما به هیچوجه متوجه آنها نیستیم.
این دنیای اولیه فرزندان ما تا چه حد دوستانه است؟ آیا میان ما احترام متقابل وجود دارد؟ آیا آنها را همانطور که هستند قبول داریم یا میخواهیم از آنها چیزی بسازیم که خود دوست داریم؟ آیا حرف و عمل آنها را تا زمانی که خلاف آن ثابت نشده میپذیریم؟ آیا به قصد و نیت آنها اعتماد میکنیم؟ آیا برای همراهی آنها در علائق جدیدشان مشتاق و کنجکاو هستیم؟
اقتدار یا صمیمیت؟؟
یک محیط خانوادگی دوستانه جائی است که تلاشهای کودک شناخته میشود و مورد توجه و تشویق قرار میگیرد. جایی که اشتباهات ، کوتاهیها و تفاوتهای فردی تحمل میگردد. محیطی که با کودک منصفانه و صبورانه رفتار میشود و وی میتواند با تفاهم و صمیمیت در آن زندگی کند و مورد توجه قرار گیرد.
مطمئنا مواقعی پیش میآید که لازم است ما اقتدار پدرانه یا مادرانه خود را در برابر کودکان خود بکار گیریم، ولی میتوانیم به گونهای عمل کنیم که این اقتدار به جای سرد و تحکم آمیز بودن، گرم و صمیمانه باشد. ما می توانیم محیط خانوادگی گرمی ایجاد کنیم که افراد آن یار و غمخوار یکدیگر بوده و در عین حال همه بدانند که برای اعمال و رفتارشان حدود معینی وجود دارد. زندگی خانوادگی امروز ما ، الگوهای کودکان ما را برای زندگی آنها در بزرگسالی میسازد.
ما میخواهیم روابط سالمی را با فرزندانمان بوجود آوریم که برای تحمل لحظات اجتناب ناپذیر برخوردهای خانوادگی ، به اندازه کافی انعطافپذیر و برای دوامآوردن تا هنگام بزرگسالی آنها به اندازه کافی محکم و قوی باشد. ما میخواهیم آنها از دور هم جمع شدنهای خانوادگی در تعطیلات حتی پس از آنکه خود تشکیل خانواده دادند، لذت ببرند. ما میخواهیم آنها را با دید مثبتی پرورش دهیم که به آنها کمک کند جایگاهشان را در جهان پیدا کنند و از آنچه زندگی به آنها عرضه میکند، لذت ببرند.
ارتباط متقابل
ما معمولا روابط متقابل غیرقابل شمارش خود را در زندگی خانوادگی بسیار عادی و بیاهمیت تلقی میکنیم. در حالی که این روابط میتواند برای توانایی درست کنار آمدن با دیگران از اهمیت فراوانی برخوردار باشند. همانطور که ما الگوی رفتار فرزندانمان هستیم، خانواده نیز نمونه یک واحد اجتماعی است. در بسیاری موارد موقعیتهایی که کودکان ما در اجتماع با آن روبه رو میشوند، شبیه به روابطی است که درخانواده آنها وجود دارد.
در بحثها و صحبتها و آموزش برای شریک شدن در وسایل و امکانات خانه ، فرزندان ما معنی مسئولیت و چگونگی اعتماد و اتکای به دیگران را میآموزند. از طریق جریانهای عادی زندگی بطور مثال مهمانیهای کوچک خانوادگی و همیاری کودکان ، آنها به راحتی میتوانند به تاثیر رفتارشان بر سایر افراد پی ببرند و درک کنند که همبستگی افراد خانواده به یکدیگر عامل مهمی در زندگی آنها محسوب میشود. در واقع آموزش همیاری و همکاری با اعضای خانواده در حالتی دوستانه ، درسهای گرانبهایی به کودکان ما خواهد داد. درباره اینکه در دنیای بزرگتر چگونه با دیگران کنار بیایند.
کودکان هر چه بیشتر و بهتر در کارهای مشترک خانوادگی به کمک و یاری عادت کنند، از طرف دوستان ، همسایهها و همکارانشان در بزرگسالی بهتر و بیشتر پذیرفته و دوست داشته میشوند و دنیا در نظر آنها خوشایندتر خواهد بود و چنانچه در زندگی بخشش و سخاوت یاد بگیرند، خود وسیلهای خواهند بود تا دنیا را جای زیبایی برای زندگی بسازند.
شبکه عاطفی گسترده
ترکیب خانواده در حال تغییر است. خانوادههای بزرگ گذشته کوچکتر شدهاند. خانوادههای کمتری با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنند. با ازدیاد طلاق در زندگی مدرن ، برخی خانوادهها حتی از وجود یکی از افراد اصلی خانواده یعنی پدر یا مادر محرومند. صرفنظر از ترکیب خانواده ، مهمترین مساله برای کودکان این است که مورد پذیرش و محبت واقع شوند. وجود افراد بزرگسال و مهربان در زندگی فرزندان ما از اهمیت بسیای برخوردار است. کودکان ما از ارتباط دائمی با افراد فامیل یا دوستان خانوادگی بسیار سود خواهند برد.
از آنجا که ما نمیتوانیم در همه لحظهها برای فرزندانمان ، همه چیز باشیم، در بسیاری موارد وجود دوستان و اقوام با نقطه نظرهای جدید و کمی وقت بیشتر با هوشیاریها و دانائیهای خاص آنها میتواند بسیار مفید واقع شود. در اینجاست که به اهمیت وجود پدربزرگها و مادربزرگها پی میبریم. وجود این افراد اجازه میدهد بچهها خود را تحت حمایت یک نسل عاقلتر و بامحبت احساس کنند. بیشتر اوقات پدربزرگها و مادربزرگها میتوانند برای نوههایشان وقت بیشتری نسبت به وقتی که برای فرزندان خود صرف میکردند داشته باشند.
وقتی پای صحبت مادربزرگها مینشینیم، بسیاری از آنها از اشتباهات گذشتهشان در بزرگ کردن بچهها صحبت میکنند. یکی از بزرگترین تاسفهای آنان این است که چرا هنگام کودکی فرزندشان وقت بیشتری را با آنها نگذراندهاند. آنها میدانند که بازی کردن با بچهها و اختصاص قسمت زیادی از وقتشان برای نزدیک شدن به آنها کار با ارزشی است که میتواند به نفع همه خانواده باشد.
خانواده بزرگ
یک خانواده بزرگ همچنین میتواند محافظ امنی برای بچههای ما به حساب بیاید. هرچه درگیریهای اجتماعی بیشتر باشد، پیوستگی و نزدیکی اقوام نزدیک در زندگی اهمیت بیشتری پیدا میکند. وجود اقوام نزدیک در زندگی کودکان نعمتی است برای همه افراد خانواده. کودکان گاهی مایل نیستند در مواقعی که به کمک نیاز دارند مشکلات خود را با پدر و مادر خود در میان بگذارند.
گاهی نیز به دلیل گرفتاری والدین ، دسترسی فوری و آسان به آنها برای همصحبتی مشکل میگردد، در این گونه موارد ، وجود اقوام نزدیک که با علاقه و احساس مسئولیت میتوانند به فرزندان ما کمک کنند، بسیار حیاتی است. آن عده از ما که به دلایلی اقوام نزدیک خود را در کنارمان نداریم، میتوانیم این شبکه را با دوستان خانوادگی خود تشکیل دهیم.
نتیجه بحث
ارتباط نزدیک با اقوام و دوستان ، دنیای فرزندان ما را وسعت میبخشد. شبکه گستردهای از افراد بزرگسال که ارتباط عاطفی خوبی با ما داشته باشند، میتواند دنیای غنیتری در برابر فرندان ما قرار دهد. این افراد با جواب دادن به کنجکاویهای فرزندان ما ، با پیشنهادات سازنده و جذاب خود این احساس را به آنها میدهند که افراد دیگری غیر از پدر و مادرشان نیز به آنها اهمیت میدهند. از آنجا که هر فردی نقطه نظرها و قریحه خاص خود را دارد، وجود تعداد بیشتر افراد بزرگسال در زندگی کودکان ما میتواند کمک بزرگی برای موفقیت آنها در زندگی محسوب شود.
چرا بعضی از کودکان دروغ میگویند؟
دروغگویی نیز مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی ، خالی از علت نیست. عامل و انگیزهها هستند که کودکان را در مسیر انحرافات قرار میدهند و یا برای سالهای بعد و انحرافات عارضی در آنان ، زمینهسازی میکنند. بعضی از والدین با امتناع یکی دو تا از غرایز خیال میکنند که کار تمام شده و از سایر مسائل غریزی کودکان غافل میمانند.
در صورتی که اگر بخواهیم کودکان خود را با شخصیتی مثبت و عالی به بار آوریم، باید همه استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده و ضمن ایجاد هماهنگی بین استعدادهای مثبت ، استعدادهای منفی را تضعیف و به سرحد انهدام بکشانیم و این کار با امتناع غرایز مثبت آنان از راه صحیح و انهدام یا هدایت غرایز منفی امکان پذیر میباشد. با غرایز چهارگونه رفتار میتوانیم داشته باشیم. اقناع غریزه در حد امکان و به صورت معمولی ، سرکوب غریزه ، تعریف غریزه و تصعید غریزه. حال ببینیم که با کودکان خود چه کردهایم؟ آیا به راستی صالح و قادر بودهایم که غرایز آنان را اقناع یا غرایز سرکوب و تعریف شدهشان را هدایت و تصعید نماییم؟
آیا به راستی استعدادهای مثبت آنان را پرورش دادهایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان را پرورش دادهایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان قدم مثبتی برداشتهایم؟ آیا اصولا شناخت صحیح و مهارت لازم را درباره مسائل تربیتی دارا بودهایم یا همهاش حرافی بوده و بس؟ آیا پرهیزگار بودن و لقمه حرام نخوردن کافی است؟ همانطوری که در این زمینه چراها زیاد است، آیاها هم نسبتا زیاد میباشد.
ناتوانی یکی از علل دروغگویی
دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزههایی دارد که یکی از آنها ناتوانی میباشد. وقتی که شما کودک را ترس مسایل موهوم ، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادیهای او را ندانسته از دستش میگیرید و همراه خشونتهایی که از خود بروز میدهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطهور میسازید ناچار است که از دست شما و ستمکاریهایی که مسبت به وی روا میدارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.
مادر میگوید با “الف” بازی نکن زیرا “الف” کودک بیتربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج میشود و در کوچه “الف” میبیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی ، یا با او صحبت میکند. به بازی مشغول میشود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه ، مادر میپرسد: در کوچه با چه کسی بازی میکردی؟ جواب می دهد با “ج” زیرا اولا دلش میخواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمیخواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربهای که در نظر او راحتترین و کارآترین حربههاست یعنی به دروغ متوسل میشود.
ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغگویی
بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک میزنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان میکنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. اینگونه خانوادهها علاوه بر اینکه نمیتوانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث میشوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد.
یا اینکه والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانی و مکانی متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را میپذیرد و در این فرمانپذیری هیچگونه علایق عاطفی از خود بروز نمیدهد پایههای اخلاقی سست و نااستواری خواهد داشت و در غیاب والدین ، چون دیگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آنهاست کشیده شده و به درجات پایینتر انسانی نزول پیدا خواهد کرد. بنابراین بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان میخواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین رود.
کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین ، کمکم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس میکند و گاه گاه در بعضی از موارد توسل به دروغ میگردد زیرا احساس میکند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد.
خودنمایی یکی از علل دروغگویی
بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ میشوند اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمیگیرند، هر کاری میکنند کسی ، نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری میکنند و چه میگویند و چه میخواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاریهای شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخلهای نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات ، کاری کودکان دیگر نداشند.
بالاخره خیال میکند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود. گاه دروغگوهای چنان شاخداری میگویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین میشود و گاه ، کارهایی را به دروغ به خود نسبت میدهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعا دست به کارهای خطرناکی میزند که با جثه و سن و سالش جور درنمیآید.
آنچه که مسلم است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بیموقع هم باشد گوش فرا دهیم کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام میدهند به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزی از آنها نیابیم.
اَلحِرصُ وَ الكِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛
حرص و تكبّر و حسادت، انگيزه هاى فرورفتن در گناهانند.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص541 ،حكمت 371
إِذا أَرادَ اللّه بِعَبدٍ خِزيا أَجرى فَضيحَتَهُ عَلى لِسانِهِ؛
هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا كند، از طريق زبانش او را رسوا مى كند.
بحارالأنوار
در روز غربالگری افسردگی که از سال ۱۹۹۱ در آمریکا تعیین شد، هر ساله در حدود نیم میلیون نفر مورد ارزیابی سلامت روحی قرار میگیرند.این برنامهها به طور کلی شامل بسته آموزشی حاوی فرم ارزیابی سلامت، جزوههای آموزشی و راهنمای کلینیکی، و دسترسی رایگان به منابع آنلاین از جمله تستهای تشخیص این بیماری است و سالیانه از سوی نهادهای بیشماری برعهده گرفته میشوند. برای مثال در سال ۲۰۱۲، بیش از هزار سازمان در برگزاری ۲۸۰ برنامه مرتبط در سطح این کشور سهیم بودند.
زنان به دلیل شرایط ویژه روحی و سبک زندگی خاص، بیش از مردان در مقابل ابتلا به افسردگی آسیبپذیر هستند. ابتلای زنان به افسردگی از دیگر سو افراد دیگر در خانواده را نیز درگیر میکند و لذا توجه به این بخش از مبتلایان به افسردگی حائز اهمیت ویژه است.
بسیاری از زنان به ندرت درصدد شناخت بیماریهای روحی خود برمیآیند و این در حالی است که آگاهی از ویژگیهای افسردگی و کم و کیف درمان آن، میتواند در تشخیص به هنگام این بیماری و اقدام برای درمان آن بسیار مؤثر باشد.
انواع افسردگی
به طور کلی افسردگی دارای سه نوع حاد، مزمن، و خفیف است. گونه حاد و مزمن این بیماری دارای فراوانی بیشتری است. در نوع حاد، زندگی فرد دچار اختلال جدی میشود، توانایی فرد برای کار کردن، خوابیدن، مطالعه، صرف غذا، و لذت بردن از تفریحات همیشگی، کاملاً از بین میرود و رفتار وی دچار حالتی غیرعادی میشود. به طور کلی، هر فرد تنها یک بار دچار افسردگی حاد میشود؛ اگرچه در برخی افراد این حالت ممکن است عود کند.
در افسردگی نوع مزمن، علائم طولانیمدت افسردگی برای مدت دو سال یا بیشتر به طور خفیفتری از نوع حاد آن بروز میکند. اگرچه زندگی فرد در اثر این وضعیت مختل نمیشود، اما رفتار وی ممکن است دچار اعوجاج گشته و احساس خوبی در زندگی نخواهد داشت. افراد مبتلا به این نوع افسردگی احتمالاً در آینده در معرض ابتلا به نوع حاد آن نیز هستند.
در افسردگی نوع خفیف، علائم مشابه دو نوع دیگر به صورت خفیفتر و گذراتر بروز مییابد. در شرایط بسیار ویژه، ممکن است فرد دارای علائمی باشد که در دو نوع دیگر افسردگی مشاهده نمیشود.
دستهبندیهای دیگری نیز از انواع افسردگی وجود دارد. برای مثال، در افسردگی روانی، فرد دچار حالات روانپریشی همچون علائم بویایی، شنیداری، و دیداری متفاوت و باورهای توهمی به برخی مسائل غیرواقعی میشود. همچنین، در افسردگی فصلی که با آغاز زمستان رخ میدهد و با فرارسیدن بهار برطرف میشود، نوردرمانی برای بیمار توصیه میگردد.
علائم افسردگی
علائم کلی افسردگی که میتواند از فردی به فرد دیگر متغیر باشد، عبارتند از:
1. حس غم، عصبیت، و خلأ دائمی
2. حس ناامیدی و/ یا بدبینی
3. حساسیت، ناآرامی، عصبیت
4. احساس گناه، بیارزشی و ناامیدی
5. بیعلاقگی به فعالیتهای لذتبخش سابق از جمله رابطه جنسی
6. کم انرژی بودن و خستگی
7. اختلال در تمرکز، حافظه و تصمیمگیری
8. بیخوابی، خوابهای مقطع و خواب بیش از حد
9. پرخوری یا بیاشتهایی
10. فکر و تلاش برای خودکشی
11. درد، سردرد، گرفتگی و سوءهاضمه ممتد که با درمان برطرف نمیشود.
عوامل افسردگی در زنان
عوامل متعددی از جمله عوامل ژنتیکی، هورمونی، بیولوژیکی، شیمیایی، محیطی، روانی، و اجتماعی میتواند در ابتلای زنان به افسردگی مؤثر باشد.
عوامل ژنتیکی
چنانچه در سابقه خانوادگی افسردگی مشاهده شود، احتمال ابتلای فرد به افسردگی دور از ذهن نیست. البته میتوان گفت زنانی هستند که بدون وجود سابقه خانوادگی افسرده شده و زنانی هستند که با وجود سابقه خانوادگی به این بیماری مبتلا نشدهاند. بنابراین، ژنتیک نمیتواند صریحاً تعیینکننده باشد، بلکه تلفیق این عامل با سایر عوامل، میتواند عامل ایجاد افسردگی تلقی شود.
عوامل شیمیایی و هورمونی
دستگاههای مدرن همچون ام آر آی نشان میدهد که مغز افراد مبتلا به افسردگی با مغز افراد سالم متفاوت است. به این معنی که در افراد مبتلا به افسردگی، بخشهای مربوط به تنظیم خلق و خو، فکر کردن، خوابیدن، اشتها، و رفتار درست عمل نمیکند. علاوه بر این، ناقلهای عصبی مسئول برقراری ارتباط نیز در این افراد دچار اختلال میشوند.
دانشمندان در حال حاضر در تلاش برای یافتن پاسخ این سؤال هستند که آیا هورمونهای زنانه و تغییرات آن، میتواند عاملی در ابتلا به افسردگی باشد یا خیر؟ از آنجا که هورمونها قادر به تغییر ترکیب شیمیایی مغز هستند، میتوانند به راحتی بر احساسات و خلق و خوی فرد تأثیر گذارند. لذا، دورههای خاص در زندگی زنان همچون بلوغ، دوره پیش از قاعدگی، قبل، بعد و طول دوران بارداری، و آستانه و دوره یائسگی، از این منظر مورد توجه دانشمندان است.
استرس
تجربیات تلخ، از دست دادن عزیزان، روابط سخت و شرایط استرسزا، چه خودخواسته و چه ناخواسته، مقدمه افسردگی محسوب میشوند. کار اضافی، مسئولیتهای زندگی، مراقبت از کودکان و سالمندان خانواده، تجربه سوءاستفاده و بدرفتاری، و فقر میتواند از جمله این عوامل باشد.
از آنجا که عملکرد زنان نسبت به اینگونه موقعیتها بهگونهایست که برای مدت طولانیتری آنها را در شرایط استرس نگه میدارد، بیشتر از مردان در معرض ابتلا به افسردگی هستند. البته، همه زنان در اثر این شرایط دچار افسردگی نمیشوند.
بیماریهای همزاد افسردگی در زنان
افسردگی غالباً با بیماریهای دیگری همراه میشود که اطلاع و آشنایی با آنها میتواند به درمان همزمان آن کمک کند. متأسفانه این همراهی بیماریها در زمان افسردگی، در زنان بیشتر مشاهده میشود و میتواند شامل اختلال هاضمه، اختلالات عصبی، و فوبیهای اجتماعی، باشد.
افزایش مصرف بیرویه الکل و موادمخدر نیز میتواند در اثر ابتلا به افسردگی در زنان مشاهده شود. بیماریهای قلبی، سکته، سرطان، ایدز، دیابت، پارکینسون، اختلالات تیروئیدی، و تصلب شرائین، سایر بیماریهای همزاد افسردگی هستند. برای کمک به درمان اینگونه افراد، بهتر است درمان افسردگی و بیماری همزاد آن به طور همزمان پیگیری شود.
افسردگی زنان خانه دار
زنان مسننیز بیش از مردان مسن در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند
افسردگی در دختران
ابتلای به افسردگی در دختران و پسران غیربزرگسال به یک میزان مشاهده میشود، اما با ورود به بزرگسالی، افسردگی در میان دختران شایعتر میگردد. علاوه بر تغییرات هورمونی و شیمیایی دوران بلوغ، حساسیت در مقابل سختیها و مشکلات، تردیدهای شخصی و کاهش اعتماد به نفس در حل مشکلات و نیاز به تأیید و کسب موفقیت در دختران بزرگسال، از عوامل آسیبپذیری آنها به افسردگی در این سنین شناخته شدهاند.
از طرف دیگر، دختران بیش از پسران در معرض آسیبهای اجتماعی همچون فقر، تحصیلات ناموفق، تجاوزات جنسی دوران کودکی، و تروما هستند. طبق یکی از مطالعات انجام شده، بیش از ۷۰٪ دختران مبتلا به افسردگی پیش از ابتلا دارای یک دوره پراسترس در زندگی بودهاند؛ حال آنکه این میزان در میان پسران مبتلا تنها ۱۴٪ بوده است.
افسردگی در زنان مسن
زنان مسننیز بیش از مردان مسن در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند که این وضعیت بعد از یائسگی کاهش مییابد. در این دوران، افسردگی بیشتر در زنانی رخ میدهد که در گذشته به آن مبتلا بودهاند. بنابراین، نمیتوان افزایش سن را در ابنلای زنان مسن به افسردگی دخیل دانست.
مرگ همسر، بازنشستگی، بیماریهای مزمن، همگی میتواند باعث سرخوردگی شود و بعد از گذشت دوره لازم، زنان مسن ممکن است یا سلامتی خود را بازیابند و یا دچار افسردگی شوند. این وضعیت میتواند ناشی از آن باشد که افراد مسن کمتر قادر به بیان احساسات خود بوده و احتمالاً علائم کمتری را نیز بروز میدهند.
در افراد مسنی که برای اولین بار افسردگی را تجربه میکنند، این علائم میتواند شامل تغییرات جسمانی و مغزی همچون کاهش جریان خون و سفتی رگها و نتیجتاً انسداد عروقی و سکته باشد.
افسردگی در زنان باردار
برخلاف تصور قدیمی، زنان باردار نیز همچون سایر زنان در معرض ابتلا به افسردگی هستند، به خصوص در صورتی که سابقه این بیماری را در پرونده داشته باشند. در اکثر موارد، عود بیماری به دلیل توقف مصرف داروها در دوران بارداری رخ میدهد.
متخصصین معتقدند مصرف داروهای افسردگی مثل SSRIs در طول بارداری میتواند منجر به سقط یا اختلال در رشد جنین شود. دستهای دیگر معتقدند جنینی که در سه ماه آخر بارداری در معرض این داروها قرار میگیرد، ممکن است با اختلالاتی نظیر اختلالات تنفسی، حساسیت، سوءتغذیه، عصبانیت، و کاهش قند خون متولد شود.
متخصصین بر اساس تأثیرات مصرف داروهای افسردگی و یا قطع مصرف در دوران بارداری که میتواند منجر به عود بیماری در مادر و یا اختلال در تولد نوزاد شوند، توصیههایی را با در نظر گرفتن عوامل محیطی به مادران ارائه میکنند.
مصرف داروهای افسردگی در دوران شیردهی
مواد ضدافسردگی داروها به مقادیر کمی قادر به راهیابی به شیر مادر بوده و لذا مواد دریافتی در خون نوزاد غالباً به قدری ناچیز است که در تستهای آزمایشگاهی خود را نشان نمیدهد. به هرحال، برای مصرف این داروها لازم است تا سلامت مادر و نوزاد همزمان در نظر گرفته شود.
اثرات جانبی مصرف داروهای ضدافسردگی در زنان
سردرد، تهوع، بیخوابی و عصبانیت، حساسیت، مشکلات در روابط جنسی نظیر بیمیلی جنسی، خشکی دهان که با نوشیدن مایعات بیشتر برطرف میشود، یبوست که با مصرف میوه، سبزیجات و لبنیات مرتفع میشود، مشکلات مثانه از جمله کاهش شدت ادرار، تاری دید، گیجی در طول روز که میتواند مانع رانندگی شود و ضرورت مصرف شبانه داروها را بیشتر میکند؛ همگی از عوارض جانبی مصرف داروهای ضدافسردگی هستند.
مصرف داروهای ضدافسردگی و درمانهای جایگزین
پژوهشی در ۲۰۰۴ نشان داد ۴٪ از نوجوانانی که داروهای ضدافسردگی مصرف کردهاند، اقدام به خودکشی نمودهاند. درحالی که این تعداد در میان مبتلایانی که قرصهای شکر (پلاسبو) مصرف کرده بودند تنها ۲٪ بود.
در ۲۰۰۵، سازمان غذا و داروی ایالات متحده نسبت به عوارض مصرف این داروها در این دسته سنی هشدار داد و در ۲۰۰۷ تمامی تولیدکنندگان ملزم به قرار دادن این پیام هشدار برای کودکان و جوانان تا سقف ۲۴ سالگی بر روی ظرفهای دارو شدند.
از سوی دیگر، پژوهشی بلندمدت نشان داد که تأثیرات مطلوب این داروها بر عوارض نامطلوب آن غلبه دارد. جوشانده و مخمر موسوم به سنت جان یکی از داروهای گیاهی پرمصرف برای مبتلایان به افسردگی خفیف و مزمن در ایالات متحده و اروپاست. با این حال، مطالعات مختلف نشاندهنده تلقینی بودن تأثیر این دارو و اثرات خنثیکننده آن بر سایر درمانها ازجمله داروهای ایدز و پیوند عضو بوده است. روان درمانی و شوک الکتریکی نیز از دیگر روشهای رایج درمان افسردگی هستند.
کمکهای جانبی برای درمان افسردگی
چنانچه کسی در میان نزدیکان و بستگان شما مبتلا به افسردگی مزمن یا خفیف است، میتوانید به روشهای خاصی به کاهش علائم این بیماری در وی کمک کنید؛ حمایت عاطفی، وادار کردن وی به صحبت کردن، خودداری از بیاعتبار کردن به گفتههای توهمآلود وی و در عوض تلاش برای فهماندن واقعیت به فرد، تشکیل جمعهای دوستانه و ترتیب دادن برنامههای تفریحی بدون وادار کردن وی به هیچیک از آنها، و امیدواری دادن برای بهبودی.
کمک به درمان افسردگی خود
چنانچه مبتلا به یکی از انواع افسردگی هستید این روشهای درمانبخش را امتحان کنید: انجام تمرینات ورزشی سبک و منظم، تعیین اهداف واقعبینانه برای زندگی، تغییر کارها و مسئولیتهای سنگین به بخشهای کوچکتر و قابل مدیریت، صرف زمان برای همنشینی با سایرین، کمک برای بهبود درازمدت و نه آنی خلق و خو، به تعویق انداختن تصمیمات مهم برای بعد از بهبودی، و اعتماد به نفس برای تفکر مثبت.
برای رسیدن به موفقیت یکسری نکات ریز و مهمی در زندگی وجود دارد که باید همیشه به آنها توجه کنیم و آنها را ملکه ذهن خود قرار دهیم.
به یاد داشته باش که …
۱) آنان که تجربه های گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار اشتباهند.
۲) از میان کسانی که برای دعای باران به میعادگاه می روند تنها کسانی که با خود چتر می برند به کارشان ایمان دارند.
۳) پیچهای جاده آخر جاده نیستند مگر این که خودت نپیچی.
۴) وقتی به چیزی می رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته ای.
۵) آدمهای بزرگ شرایط را خلق می کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می کنند.
۶) آدمهای موفق به اندیشه هایشان عمل می کنند اما سایرین تنها به سختی انجام آن می اندیشند.
۷) گاهی خوردن لگدی از پشت برداشتن گامی به جلو است.
۸) هرگز به کسی که برای احساس تو ارزش قائل نیست دل نبند.
۹) همیشه توان این را داشته باش تا از کسی یا چیزی که آزارت می دهد به راحتی دل بکنی.
۱۰) با هر کسی مانند خودش رفتار کن تا نتیجه و عکس العمل کارش را قلبا احساس کند.
همیشه به کسی تکیه کنید که به کسی تکیه نکرده باشد و او کسی نیست غیر از خدا.
إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ و َشَرٍّ فَيَنبَغى لِلمُؤمِنِ أَن يَختِمَ عَلى لِسانِهِ كَما يَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
براستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه كه بر (كيسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند.
تحف العقول ص 298